جدول جو
جدول جو

معنی پیش خیز - جستجوی لغت در جدول جو

پیش خیز
آنکه پیش تر یا زودتر برخیزد، خدمتکار یا شاگرد چست و چالاک
تصویری از پیش خیز
تصویر پیش خیز
فرهنگ فارسی عمید
پیش خیز
که پیش خیزد، که از قبل خیزد،
خدمتکار، چالاک، (غیاث)، خادم و شاگرد و آنکه پیش از دیگران برخیزد:
منم که جوش فغان بر لب خموش من است
خروش محشریان پیش خیز جوش من است،
طالب آملی (از آنندراج)،
اجل دنباله دار غمزه های چشم بی باکش
قیامت پیش خیز جلوه های قد چالاکش،
علی نقی کمره ای (از آنندراج)،
بهر اثبات قیامت حجتی در کار نیست
پیش خیز شور محشر آن قدو بالا بس است،
صائب،
، نشید و آهنگ سرود، (غیاث)، به اصطلاح کشتی گیران، نوچه، که کشتی گیر اول با او کشتی میگیردو پس خیز، آنکه بعد از کشتی حریفان با او کشتی میگیرد:
چه می پرسی از ف تنه آن عزیز
که او را قیامت بود پیش خیز،
وحید (در تعریف معشوق کشتی گیر)
لغت نامه دهخدا
پیش خیز
شاگرد وآنکه پیش از دیگران برخیزد
تصویری از پیش خیز
تصویر پیش خیز
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیش میر
تصویر پیش میر
پیش مرگ، برای مثال به سوز دل مادر پیش میر / که باشد جوان مرده و او مانده پیر (نظامی۶ - ۱۱۴۸)
فرهنگ فارسی عمید
خریدن کالایی که هنوز حاضر و موجود نیست و خریدار پولی می دهد که بعد کالا را تحویل بگیرد
فرهنگ فارسی عمید
پول کالایی که هنوز تحویل داده نشده یا اجرت کاری که هنوز انجام نشده است، چاشنی، سوپ و آنچه پیش از غذای اصلی بخورند، ویژگی کسی که درآمد خود را پیشاپیش خرج می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیم خیز
تصویر نیم خیز
ویژگی آنکه یا آنچه بر روی زمین به طور خمیده حرکت می کند، حالت بین نشسته و برخاسته، خیز کوتاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیش بین
تصویر پیش بین
کسی که به آینده فکر کند، عاقبت اندیش، کسی که پیشامدها و حوادث را پیش از وقوع حدس بزند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیل خیز
تصویر سیل خیز
جایی که سیل از آنجا سرازیر شود، زمینی که بیشتر از جاهای دیگر از آن سیل جاری شود
فرهنگ فارسی عمید
چیدن قبل از موعدمقابل پس چین، آنکه پیش چیند کسی که زودتر از دیگران بکار چیدن پردازد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیم خیز
تصویر نیم خیز
برخاستن از روی زمین نه بکمال بنحوی که بدن خمیده نماید: (... نیم خیز بلند شد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیش بین
تصویر پیش بین
کسیکه به آینده فکر کند
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه قبل از دیگران رود آنکه بجلو تازد آنکه جلو کاروان یا دسته ای بتازد، مقدم پیشرو: پیشتاز عرصه بلاغت، آنکه در مقدمه گروهی از سپاهی تازد طلایه مقدمه: پیش تازان توپخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیل خیز
تصویر سیل خیز
جائی که سیل از آنجا سرازیر شود
فرهنگ لغت هوشیار
صندوق مانندی که دکانداران (عطار سقط فروش و غیره) در پشت آن نشینند و بر بالای آن ترازو آویزند جلوخان پیش تخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیش خرید
تصویر پیش خرید
خریدی پیش از تغییر قیمت
فرهنگ لغت هوشیار
گرفتن و صرف کردن تمام یا قسمتی از حقوق مقرری برسم مساعده و پیشکی پیش خورد، آنکه پیش خورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیش دید
تصویر پیش دید
پیش بینی دیدن از قبل، عزم اراده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیش دین
تصویر پیش دین
پیشوای دین
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه پیش گیردکسی که جلوگیری کند آنکه مانع آید، پیش بند پیش دامن، لنگی که از کمر تا پایین بندند از جلو فوطه
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه پیش میرد کسی که پیش از دیگری فوت کند، تصدق عزیز خود رونده فدای دلبند خود شونده: بسوزد دل ما در پیش میر که باشد جوان مرده و او مانده پیر. (نظامی)، پیش مرگ: بهر کسی مده بهره چون آب جوی که تا پیش میرت شود هر سبوی. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پگه خیز
تصویر پگه خیز
سحر خیز پگاه خیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیش خری
تصویر پیش خری
عمل پیش خر خریدن پیش از موعد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیش بین
تصویر پیش بین
با احتیاط، دوراندیش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نیم خیز
تصویر نیم خیز
برخاستن از روی زمین نه به کمال به نحوی که بدن خمیده نماید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیش تاز
تصویر پیش تاز
پیشرو، طلایه دار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیش پیش
تصویر پیش پیش
جلو جلو، پیشاپیش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیش خان
تصویر پیش خان
پیش خان، میز درازی که فروشنده کالا پشت آن می ایستد
فرهنگ فارسی معین
((خُ))
گرفتن و مصرف کردن پول کالایی که تحویل داده نشده یا کاری که انجام نشده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیش نیاز
تصویر پیش نیاز
پیش شرط
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پیش ریز
تصویر پیش ریز
بودجه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پیش نیاز
تصویر پیش نیاز
Prerequisite
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پیش بین
تصویر پیش بین
Clairvoyant
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پیش نیاز
تصویر پیش نیاز
предварительное условие
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پیش بین
تصویر پیش بین
экстрасенс
دیکشنری فارسی به روسی